نامه به دوستی ناشناس
تجربه طلاق هرچند تو را از لحاظ درونی ضعیف کرده اما میتواند زره باشد؛ زرهی که مقابل زخمهای جدید از تو مراقبت میکند و از تکرار خامیها در امانت نگه میدارد
امیرحسین کامیار
حقیقت دارد که ما هرگز هم را ندیدهایم اما من میدانم که تو حالا کجا ایستادهای و چه روزگار دشواری را تجربه میکنی زیرا خودم زمانی همینجا بودهام که تو این روزها در آن ایستادهای. زمانی که نوشتن درباره طلاق به من پیشنهاد شد، با خنده به دوستی گفتم یقین دارم برای نوشتن در این مورد صلاحیت دارم زیرا هم تجربهاش کردهام و هم در جایگاه مشاور با آدمهایی روبرو شدهام که روایتهای متفاوت خودشان را از جدایی داشتهاند. پشت خندهام اما اندوهی بود، اندوهی هست. هرچه هم انکار کنی و نادیدهاش بگیری، تجربه طلاق تاثیرات طولانی و گاه دردناکی در زندگی فرد باقی میگذارد. میتوانی در سطح ذهن خودآگاهت تمام درها را بسته باشی اما باز هم جایی در آن پستوهای پنهان ناخودآگاه، رنجی رخ نهان کرده و گویی انتظار موقعیتی را میکشد تا بر سر تو آوار شود. آن جمله غریب مراسم ازدواج در آیینهای کاتولیک که به زوجین تاکید میکند پیمانشان تا هنگامی که مرگ آنها را از هم جدا سازد، معتبر و پابرجاست، روایتی درست و دقیق از ازدواج است. ازدواج هرگز در سطوحی از روح آدمی تمام نمیشود، طلاق هم.
دلتنگی، اندوه، درد، خشم
لابد تا به حال فهمیدهای که جدایی آدمی را در جهان درون و بیرون با چالشهای بسیاری مواجه میسازد. آن ماه عسل کوتاهمدت پس از وقوع طلاق که تمام شود، ناگهان فرد خویش را با دیگ درهمجوشی از عواطف متفاوت و متلاطم روبرو میبیند. دلتنگی، اندوه، خشم، انکار، درد به تناوب در جان انسان جا عوض میکنند و هر کدام چالش خاص خود را به دنبال خواهند داشت. این میان هرچند بسته به اینکه طلاق خواست کدام یک از طرفینِ جدایی بوده، عواطف متفاوتی وجود خواهد داشت اما در نهایت دوران دشواری در پیش است؛ دورانی که طی آن در جهان بیرون نیز نجاتدهندهای در کار نیست. کمتر کسی در رسانههای رسمی و نهادهای آموزشی به این پرداخته که وقتی آمار طلاق اینچنین رو به فزونی است، آدمها نیاز به آموزش دیدگاهها و مهارتهایی دارند که به واسطهاش بتوانند از این دوران دشوار به سلامت عبور کنند. اینچنین است که فرد تنها و رهاشده به خویش برابر توصیههای متناقض اطرافیان، گیج و گم برجا باقی میماند. من نمیتوانم میان تو و رنجی که میکشی دیوار شوم اما شاید به واسطه این چند کلمه کمک کنم بدانی پیش از تو دیگرانی نیز بودهاند که روزگار آنها را راهی ساخته تا تن به آتش بزنند؛ آدمهایی که توانستهاند سرانجام از تلخی بگذرند اما تلخ نشوند. مهمترین چیزی که باید بدانی این است که انکار هیچ کمکی به تو نمیکند. درد، هر سطح و شدت و شکلی که داشته باشد، درد است و با نادیده انگاشتن درمان نمیشود. پشت هر دردی یک زخم است و شفای این زخم محتاج شفقت و آگاهی است. خود زخمیت را ببین، دردش را بفهم و بپذیر. این اولین قدم و حیاتیترین…
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۰۷ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۱۷۶