ماری که در غیاب ما سراغ زندگیمان میآید
رومن پولانسکی شش سال بعد از مرگ همسرش فیلمی به نام «محله چینیها» میسازد ادای احترامی به ژانر نوآر و روایتی غریب از شکست آدمی در برابر نمادهای شر
امیرحسین کامیار
آیا میشود آدمی را از گزند شر رهانید؟ یا بگذارید سوالم را اینطور بپرسم آیا ما برای نجاتدادن عزیزترین افراد زندگیمان از شر بیماری، رنج، بیعدالتی و مرگ بختی داریم؟ میان سینماگران جهان کمتر کسی به اندازه رومن پولانسکی برای پاسخ به این پرسش صلاحیت دارد. او کودکی خویش را در لهستان سالهای جنگ جهانی دوم گذراند و شاهد کشتار دهها نفر از نزدیکان و بستگانش توسط نازیها بود. نقطه اوج این تراژدی را میتوان بازداشت و اعزام والدینش به اردوگاههای مرگ دانست؛ مادرِ مرد کارگردان در آشویتس جانش را از دست داد و عاقبت پدرش برای سالها نامعلوم بود. آدم گاهی در کودکی وقتی عجز خویش را در جبران درد عزیزانش میبیند با خود پیمان میبندد که در بزرگسالی وقتی تنومند و توانا شد، هرگز هرگز اجازه نخواهد داد کسی به نزدیکانش صدمه بزند. ما هیچوقت نمیتوانیم بدانیم پولانسکی خردسال هم چنین عهدی با خویش بسته یا نه اما درست و دقیق میدانیم که او حتی در اوج شهرت و قدرت نیز توفیق در امان نگهداشتن عزیزترینهایش را نیافت. شارون تیت، همسر او، در هشتمین ماه بارداری توسط هواداران چارلز منسون به معنای واقعی کلمه سلاخی شد. پولانسکی برای ساخت فیلمی در انگلیس به سر میبرد که فاجعه رخ داد. شرارت ماری است انگار که همیشه در غیاب ما برای گزیدن هرچه به آن دل بستهایم به سراغ زندگیمان میآید تا ناتوانی برابر تسلط تاریکی را به رخمان بکشد. ما تنها و رهاشده به خود شاهد عذاب عزیزان و درد جانگداز روح خویش هستیم. چندبار از خودش پرسیده که چه میشد اگر به هنگام آن شب شوم تابستانی در خانه حضور داشت و کنار همسر و فرزند در آستانه تولدش میماند؟ چقدر به ملامت خویش…
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۰۸ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۱۴۴