فانتزی‌بازی سلبریتی از جیب مردم

فانتزی‌بازی سلبریتی از جیب مردم


صداوسیمایی که در روز ساعت‌ها برنامه در رابطه با حق‌الناس و اخلاق دارد، رواست پول‌های کلانی از بودجه عمومی مردم را صرف فانتزی‌بازی‌های سلبریتی‌ها کند؟


علی ورامینی


از شماره پیشین تا امروز دیر‌زمانی نمی‌گذرد؛ برای خیلی از ما شاید اتفاق خاصی نیفتاده باشد و زندگی با همان شتاب و شیب همیشگی‌اش در جریان باشد. برای بعضی هم نه، شاید آن بزنگاهی که بالاخره در زندگی هرکس اتفاق می‌افتد تا دیگر «آنی» نباشد که تا به حال بوده، رخ داده باشد. نگاه کنید به ماجرای دکتر‌نجفی، سیاستمدار کهنه‌کاری که این روزها به اتهامِ قتل همسرش در حال محاکمه است؛ کسی که به فاصله یک نیم‌روز از سیاستمداری قوی و با پرنسیپ به یک متهمِ قابل ترحم تبدیل شد.
به بالا و پایین این اتفاق کار نداریم، به رویکرد تلویزیون ملی که بحث این صفحه می‌توانست باشد هم. بساط عجیب و غریب‌ تلویزیون آن‌چنان غیر‌حرفه‌ای و زمخت بود که به اندازه خودِ ماجرای قتل برجسته شد، همه به آن پرداختند و بیش از این هم نیازی نیست از آن گفت. تنها به تجربه شخصی‌ام بعد از این اتفاق اشاره می‌کنم، این‌که شعر معروف م. امید دائما در خاطرم رفت‌وآمد می‌کرد، آن‌جایی که می‌گوید: «از فراز بامهاشان، شاد/ دشمنانم موذیانه خنده‌های فتحشان بر لب، بر من آتش به جان ناظر…»
باری، به حمدلله تلویزیون الی ماشاءلله و تا ابد آن‌قدر سوژه دارد که ما نخواهیم در این صفحه تکرار مکررات کنیم و سخن گفته‌شده را بازگو؛ به‌خصوص در مناسبت‌هایی مانند ماه رمضان که هم برنامه‌سازان به تب‌و‌تاب می‌افتند و هم مخاطب بیشتر می‎شود. یکی از برنامه‌های مناسبتی ماه رمضان سریال‌هایی هستند که دیگر جزو لاینفک کنداکتور شده‌اند. بیش از دو دهه است که تلویزیون برای ایامِ بعد از افطار این کار را انجام می‌دهد و تقریبا به یک سنت تبدیل شده است. اوجِ این سنت به ساخته‌های رضا عطاران و سعید آقاخانی باز‌می‌گردد؛ سریال‌های کمدی‌ای که هم استانداردهایی داشتند و هم می‌توانستند مخاطب را با خود همراه کنند. در چند سال اخیر هم سریالی مناسبتی که در این ماه بتواند موفقیت چشمگیری پیدا کند، سراغ ندارم. امسال گاه‌گاهی به سریال‌هایی که در سه شبکه تلویزیون پخش می‌شد، نگاهی داشتم. به لحاظ کیفی حرفی در رابطه با آن‌ها ندارم. من اگر با هر دستمزد گزافی، این سریال‌ها و به‌خصوص سریال شبکه یک، «از یادها رفته»، را ساخته بودم یا جزو عوامل آن بودم و اندکی هم به شأن خودم احترام می‌گذاشتم، از پخش شدن آن هرطور شده جلوگیری می‌کردم. سریالی که بعید می‌دانم حتی خود عوامل هم به دیدن دوباره این اثر رغبتی داشته باشند. بی‌اغراق خاله‌بازی‌ و پلیس‌بازی‌های کودکان خیلی بیشتر دارای فکر، خلاقیت و زحمت است. سوای این‌ها، بزرگ‌ترین شوک این مجموعه برای من دیدن خواننده‌ای معروف در یکی از نقش‌های اصلی آن بود. ابتدا فکر کردم که اشتباه می‌کنم و شباهت ظاهری است، بعد که یقین پیدا کردم، به نظرم رسید این سکانس، تئاتر در فیلم است و ایشان هم مشغول بازی اغراق‌شده‌ یا بازی سکانسی کمدی در آن تئاترِ در فیلم است و حکما بعدتر درست می‌شود و بازی به حال عادی باز‌می‌گردد، که متاسفانه آن هم نبود. تعجب می‌کنم از آن خواننده که با پذیرفتن پیشنهاد بازی در این سریال، این‌چنین دست به خودتخریبی زده است. اما جای گله‌ای که در این‌جا از مسئولان تلویزیون وجود دارد، کلی‌تر از کیفیت بازی فلان خواننده و بهمان مجری است. تلویزیون به عنوان رسانه‌ای ملی که از بودجه عمومی ارتزاق می‌کند، باید جلوی انحصارطلبی هر فرد و گروهی را بگیرد و نه چنین واضح آن را جولانگاه عده‌ای خاص کند. پیش از این می‌گفتند که چند نفر در سینما و تلویزیون هستند که تمامی نقش‌ها از آن‌هاست اما الان وضعیت به گونه‌ای شده که عده‌ای محدود همه‌جا هستند: تلویزیون، سینما، تئاتر، شبکه نمایش خانگی، موسیقی، نقاشی، عکس و… مثلا همین خواننده با آن بازی خنده‌آورش الان تئاتری روی صحنه دارد. به آن‌ها زورمان نمی‌رسد که بگوییم این‌چنین هنر را به سخره نگیرید و آن را در حد کالایی بی‌ارزش در بازار سداسمال پایین نیاورد. می‌گویند پول خودمان است، بخش خصوصی هستیم! اما از صداوسیما که از جیب ما خرج می‌کند باید پرسید که آن عنوانِ «ناظر کیفی» که در تیتراژ سریال‌ها همیشه می‌آید و پول می‌گیرد که این سمت را قبول کند، دقیقا با چه سازوکاری همچین بازی‌ای را دارای حداقلی از کیفیت در نظر گرفته و اجازه داده به پخش برسد؟ صداوسیمایی که در روز ساعت‌ها برنامه در رابطه با حق‌الناس و اخلاق و… دارد، رواست پول‌های کلانی از بودجه عمومی مردمی که زیر بار فشار اقتصادی کمر تا کرده‌اند صرف فانتزی‌بازی‌های سلبریتی‌های بی‌استعدادی کند که مدیر برنامه‌هایشان لابی‌هایی قوی در تلویزیون دارند؟

 

 

دیدگاهتان را بنویسید