عصر معصومیت
چگونه معصومیت و سادگی را در آدری هپبورن یافتم/ برای نویسنده این یادداشت «معما»ی استنلی دانن آن فیلمی است که او را با آدری هپبورن آشنا کرده؛ شمایل بینقص سینما
محسن آزرم
همه چیز شاید از «تعطیلات رُمی» شروع شد؛ از پرنسس آنِ فیلم ویلیام وایلر که بعدِ خوردن آن قرصها و فرار از دست همه آشناها روی نیمکتی به خواب رفت و مسیر زندگی جو بردلیِ خبرنگار با دیدن این زیبای خفته عوض شد. شاید همه چیز از «سابرینا» شروع شد؛ از دخترِ راننده خانواده لارابی در فیلم بیلی وایلدر که یکدل نه صددل عاشق دیوید، کوچکترین پسر خانواده اربابش، شده بود و او را برای آنکه از عشق و عاشقی دور کنند، روانه پاریسش میکردند. عشق سالهای جوانی را گاهی نشانه خامی میدانند اما چگونه میشود از خامی و پختگیاش باخبر شد و اگر اصلا اینطور باشد تکلیف لاینس لارابی چیست که در اوج پختگی یکدل نه صددل عاشق سابرینایی میشود که دیوید را دوست میداشته. شاید همه چیز از «جنگ و صلح» شروع شد؛ از ناتاشا روستوای فیلمِ کینگ ویدور که زیباترینِ زیبایان است و شادی و سرزندگیاش دل هر تماشاگری را میبرد. شاید همه چیز با «عشق در بعدازظهر» شروع شد؛ آریان زیبا که کمکم و از سر کنجکاوی پا میگذارد به زندگی دیگری و اینوقتهاست که عشق بیاجازه وارد میشود و زندگی آدمها را جور دیگری میکند.
شاید همه چیز برای دیگران با همه اینها شروع شده باشد اما دستکم برای نویسنده این یادداشت «معما»ی استنلی دانن آن فیلمی است که او را با آدری هپبورن آشنا کرده؛ با رجی لمبرت که بعدِ برگشت از سفر تفریحی و اسکی و همه تفریحات برفی، با خانهای خالی روبهرو میشود و میبیند همسرش را به قتل رساندهاند و پیش از اینکه با این چیزها کنار بیاید و مصائب زندگی و تلخیاش را باور کند، چهار مرد سر راهش قرار میگیرند که ظاهرشان به آدمحسابیها نمیخورد و دنبال چیزی میگردند که رجی اصلا نمیداند چیست و در این بین آقای متشخصی هم به نام پیتر جاشوآ هست که نمیشود فهمید عاشق دلخسته رجی شده یا قهرمانی ملی است که میخواهد به وطنش خدمت کند یا اصلا جاسوسی که نباید حتی یک کلمه از حرفهایش را باور کرد. این شروع آشنایی نویسنده این یادداشت بوده با هپبورنی که در همه این سالها به چشم او شمایل بینقص سینما بوده است. معصومیت و سادگی احتمالا اولین چیزهایی هستند که آدری هپبورن را از باقی همدورههایش سوا میکنند.
اما فقط این معصومیت و سادگی و البته قدِ یک متر و هفتاد سانتیمتریاش نیست که او را از دیگران جدا کرده؛ لبخند دلنشین و پررنگ همیشگیاش امضای او است؛ حتی وقتهایی که دارد نقش آدمهای غمزده بختبرگشتهای را بازی میکند که…
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۱۲ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۴۹۳