شورش بدن‌ها

شورش بدن‌ها


نگاهی به پدیده فشن با توجه به نقش محوری که تن آدم‌ها در روزگار جدید به عهده گرفته است/ این مطلب با نگاهی به کتاب فلسفه فشن نوشته لارس اسونسن نوشته شده است


حامد یعقوبی


یک؛ چندی پیش گری لینه‌کر، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال انگلستان و مفسر فعلی برنامه‌های ورزشی، گفته بود: «آن‌قدر که من بدن لخت رونالدو را دیده‌ام، همسرم را ندیده‌ام.» راست می‌گفت؛ اگر در گوگل سیکس‌پک‌های رونالدو را سرچ کنید، چندین و چند صفحه عکس روی صفحه جست‌وجو‌گر ظاهر می‌شود که در همه آن‌ها این جوان پرتغالی رو به دوربین ژست گرفته و سعی کرده طوری جلوی عکاس بایستد که عضلات شش‌تکه شکمش به‌وضوح مشخص باشد. رونالدو بازیکن خوبی است ولی کمتر کسی جرئت می‌کند او را از پله و مارادونا و بکن بائر و کرایوف بالاتر بداند، با این حال هرگز نمی‌توانید از میان بازیکنان کلاسیک فوتبال کسی را بیابید که مثل رونالدو در نمایش عریانی افراط کرده باشد. در شبکه اجتماعی اینستاگرام، رونالدو با صدو‌پنجاه‌و‌چهار میلیون فالوئر در صدر فهرست صفحات پرطرفدار قرار دارد و پس از او به ترتیب سلنا گومز، آریانا گرانده، دواین جانسون، کیم کارداشیان، کایلی جنر، بیانسه، تیلور سوئیفت، نیمار، مسی، جاستین بیبر، کندال جنر، نیکی میناژ، کلویی کارداشیان، جنیفر لوپز، مایلی سایرس، کتی پری، کورتنی کارداشیان و دمی لواتو قرار دارند. تعدادی مدل و فوتبالیست و خواننده و بازیگر که بین هفتاد تا صد‌و‌چهل‌و‌پنج میلیون دنبال‌کننده اینترنتی دارند. در این فهرست که روز‌به‌روز و ساعت‌به‌ساعت تغییرات زیادی می‌کند، هیچ سیاستمدار، نویسنده، فیلسوف، فیلمساز، نقاش و هنرمند برجسته‌ای حضور ندارد، در عوض کسی مثل کیم کارداشیان، ستاره و مدل امریکایی که هیچ مشخصه‌ای غیر از اندام ساخته‌شده‌اش ندارد، جای قرص و محکمی برای خود اشغال کرده است. مثل روز روشن است که تعداد فالوئرهای اینستاگرامی هرگز نمی‌تواند نشانه رستگاری یک آدم باشد ولی علاوه بر تخمین شهرت آن آدم، مبین مشخصاتی است که می‌تواند من را در نوشتن این مطلب یاری کند.

با یک سرچ ساده می‌شود فهمید در فهرست مذکور، همه اعضا از یک ویژگی مشترک سود می‌برند که در چشم مردم دنیا جذاب‌ترشان کرده است: اندام تراشیده مد روز؛ چیزی که نه‌تنها در گذشته سابقه نداشته بلکه کسی حتی آن را به حساب نیز نمی‌آورده است. ممکن است مسی و رونالدو در فوتبال هنرمندان بزرگی باشند ولی آن‌ها تنها خداوندگاران ورزش نیستند، اگر هم باشند نتوانسته‌اند به قانون نانوشته اندام ورزیده بی‌اعتنا بمانند. حتی لیونل مسی که علی‌الظاهر در عالم فوتبال یک بازیکن سر‌به‌زیر حاشیه‌گریز محسوب می‌شود، ناچار است به خاطر تن دادن به قاعده این بازی، عضلات برجسته‌اش را به رخ دوربین‌های خبرنگاران و عکاسان بکشد و از بر و بازوی مهندسی‌شده‌اش رونمایی کند. در این حکم کلی سرزنشی نهفته نیست؛ مسی و رونالدو بیشتر از این‌که ستاره‌های عالم فوتبال باشند، استارهای دنیایی هستند که در آن تن آدم‌ها معبدشان به حساب می‌آید، طوری که کمتر کسی می‌تواند از مغناطیس فریبنده بدن‌های زیبا خود را دور نگه دارد.

دو؛ چند وقت پیش کتابی خواندم به اسم «فلسفه فشن» نوشته لارس اسونسن، فیلسوف جوان نروژی. یک کتاب صد‌و‌هشتاد صفحه‌ای سفید و بنفش در قطع رقعی که روی جلدش طرح یک قیچی باز دیده می‌شود که یکی از تیغه‌هایش در جلد کتاب فرو رفته. آن چیزی که وصف کردم طرح جلد فارسی‌شده این کتاب است وگرنه جلد اثر اصلی صورت سرد عروسک – مانکن رنگ‌پریده‌ای را نشان می‌دهد که دماغ عمل کرده و چشمان غیر‌طبیعی‌اش علاوه بر زیبایی، رگه‌هایی از وحشت را نیز در خود پنهان کرده است. کتاب اسونسن ده فصل دارد که در هر کدام ابعاد پنهان فشن شکافته و طبق یک پژوهش فلسفی، از ماهیت آن پرسش می‌شود. در یکی از فصول کتاب که فشن و بدن نام دارد، اسونسن جملاتی دارد که نه‌تنها بسیار درخشانند بلکه در عین ایجاز، ماهیت این صنعت را در دنیای جدید روشن می‌سازند. او در جایی از قول اسکار وایلد می‌گوید: «یک آدم قرون وسطایی کسی است که بدن نداشته باشد، همان‌طور که انسان واقعی مدرن کسی است که روح نداشته باشد.» وقتی این جمله کنار جمله دیگری از برت ایستون الیس، نویسنده امریکایی، قرار می‌گیرد که در پیشانی این فصل تصریح کرده: «بازوها سینه‌های جدیدند»، بدن آدمیزاد چیزی بیشتر از سر و شکم و کمر و دست و پا و ستون فقرات در ذهن خواننده نقش می‌بندد. پیش از فلسفه فشن، کتاب‌های فلسفه ملال، فلسفه کار و فلسفه تنهایی را از اسونسن خوانده بودم و تقریبا می‌دانستم روش کلی او پرسش فلسفی از چیزهای به‌ظاهر ساده زندگی روزمره است که از نظر آدم‌ها بی‌اهمیت هستند ولی…

 

 

برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۰۹ همراه باشید.

بازدیدها: ۱,۱۲۰

دیدگاهتان را بنویسید