شمایل ریشوی مردی شیفته کتابها
بدون اینکه متوجه باشم سعی میکردم نه فقط شبیه اومبرتو اکو بخوانم، بدانم و به دست بیاورم که مانند او لباس بپوشم، کلاه فدورا بر سر بگذارم و البته مجال دهم تا ریشهایم بلند شود
امیرحسین کامیار
یک بار آدم عزیزی از من پرسید که اگر خودت نبودی، دلت میخواست چه کسی باشی و من بیدرنگ جواب دادم اومبرتو اکو. نمیشناختش، در واقع بعد از بردن نام او مجبور شدم دقایقی چند توضیح دهم که اومبرتو اکو اصلا کیست و چرا مهم است. به من گوش کرد و بعد پرسید: “میخواهی جای او باشی چون نویسنده خوبی است؟” قاطعانه پاسخ منفی دادم. البته که مرد ریشوی ایتالیایی نویسنده قابلی بود اما من میتوانستم در لحظه به تعداد انگشتان دو دست نویسندگانی را نام ببرم که بیش از او برایم ستودنی بودند. موضوع هرچه بود صرفا به نوشتن مربوط نمیشد. اومبرتو اکو چیزی بیشتر از این بود؛ فراتر از نویسنده.
آدمها گاهی در زندگی ما شبیه شمایلی نمادین ظهور میکنند. بسان شمایل قدیسین که هرگز قرار نیست شبیه واقعیت باشد، بلکه بناست رمزی درونی را در ظاهری قابل لمس به انسان یادآور شود. افراد شمایلوار زندگی نیز همیشه به چیزی ماورای خویش اشاره میکنند، به زیبایی نفسگیری که نیست اما ممکن است باشد. هر شمایل نشان تمنای درونی جان ما برای…
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۰۵ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۰۷۲