سیاست و انسان تودهای
گفتوگو با علیرضا طیب، مترجم کتاب «یونگ و سیاست» نوشته ولودیمیر والتر اوداینیک کتابی که به بررسی سرشت انسان از منظر اندیشههای سیاسی و اجتماعی یونگ میپردازد
نیلوفر منزوی
چگونه میشود که حکومتی توتالیتر پدید میآید؟ چه مردمانی گرداگرد رهبران سیاسی را میگیرند و او را تقدس میکنند و از او کورکورانه فرمان میگیرند؟ و چنین رهبرانی چطور پدید میآیند؟ اصلا رابطه فرد با سیاست چیست؟
نظریهپردازان و اندیشمندان بسیاری بودهاند که تلاش کردهاند، پاسخی برای این پرسشها پیدا کنند. در این میان کارل گوستاو یونگ، روانشناسی که با نظریاتش دریچه جدیدی را به روی آیندگان باز کرد – هر چند عدهای به این نظریات به دیده شک و تردید مینگرند – نیز با نگاهی موشکافانه وضعیت فرد، جامعه و حکومت را مورد بازبینی دقیق قرار داده است. ولودیمیر والتر اوداینیک نیز با تکیه بر نظریات سیاسی و اجتماعی که این اندیشمند در کتابها و مقالات خود آورده، دست به کار نوشتن «یونگ و سیاست» شده است. علیرضا طیب، مترجم این کتاب، معتقد است: «از آنجا که یونگ مکتب روانشناسی خودش را عمدتا با مطالعه انسانهای شرقی پی ریخته است، دستگاه فکری او خصوصا به کار تحلیل جوامع شرقی میآید و آگاهی از آن میتواند راهنمای خوبی برای تحلیلگران ایرانی باشد.»
از آنجا که عموم افراد با شنیدن نام یونگ، نظریات روانشناسی به ذهنشان متبادر میشود، برای مخاطبی که تنها با نام کتاب روبروست، لطفا شمایی کلی از کتاب «یونگ و سیاست» ارائه دهید تا مخاطب بداند قرار است در این کتاب با چه چیزی مواجه شود.
این کتاب در واقع پایاننامه دکترای ولودیمیر والتر اوداینیک بوده که پس از تکمیل و تغییرات لازم برای درآمدن به قالب کتاب، نخستینبار در ۱۹۷۶ به زبان انگلیسی منتشر شده است. نویسنده بر اساس این واقعیت که هر نظریه سیاسی و اجتماعی و هر تصوری درباره جامعه و حکومت و عدالت، در تحلیل نهایی بر نوعی برداشت درباره سرشت بشر تکیه دارد، دست به نگارش این کتاب زده و برای تبیین انگیزشهای درونی روان انسان، دریافت یونگ از سرشت انسان را بسیار رضایتبخش یافته است.
اوداینیک در فصل نخست به معرفی نظرات یونگ درباره فرهنگ و رابطه آن با لیبیدو و انرژی روانی اضافی و نمادها میپردازد و شکلگیری نمادها را منشأ توسعه اندیشهها و رفتارهای فرهنگی و جدا و متمایز شدن خودآگاهی فردی از خودآگاهی جمعی میداند. با فراهم شدن امکان ستیز آگاهانه و هماهنگی آگاهانه، سیاست امکانپذیر میشود. در فصل دوم که به بررسی پدیده تورم روانی اختصاص دارد ازجمله مفهوم «کهنالگو» یعنی باستانیترین و همگانیترین قالبهای فکری بشر هم در ضمن آن معرفی شده است. تورم روانی در واقع به معنی دامن گرفتن شخصیت در ورای مرزهای مناسب برای فرد و نتیجه درونسازی آگاهانه محتویات ناخودآگاه جمعی است و منجر به احساس ابرمرد یا خداگونه بودن میشود. در قلمرو سیاست، آن دسته از رهبران سیاسی که بهواسطه همسانپنداری خود با مقام خویش شخصیتشان تورم یافته است، دچار نوعی حس اعتمادبهنفس و جبروت هستند که در واقع جبران نوعی ناتوانی عمیق و ریشهدار است. در فصل سوم این نظر یونگ تشریح میشود که نتیجه نهایی و تلفیقی نیروهای دینپیرایی، روشنگری و انقلاب صنعتی، پیدایش «انسان تودهای» است؛ انسانی که در جامعه از دیگران منزوی است، از ناخودآگاه و غرایزش جدا افتاده است و بنابراین در برابر ناخوشیهای همهگیر روانی که جنبشهای سیاسی تودهای مشخصترین و مرگبارترین تجلی آنهاست آسیبپذیر است. در چهارمین فصل کتاب روشن میشود که برخلاف تصور مردم غرب که دیکتاتوریهای کمونیستی را زاده تحمیل حکومت مسلکی و سیاسی «از بالا» میپندارند یونگ اینگونه رژیمها را محصول شرایط اجتماعی و روانی تودهها میداند. یونگ که بخش قابل ملاحظهای از عمر خویش را صرف دست و پنجه نرم کردن با نیروهای ناخودآگاه جمعی کرده بود مخالف غرقه و محو شدن فرد در هر جمعی – خواه روانشناختی، خواه اجتماعی – بود. در همین مبارزه بود که یونگ آموخت باید به منابع و خلاقیت فرد احترام گذاشت و به ضرورت توسعه آگاهی و تواناییهای بالقوه خویش واقف شد. او تأکید داشت که تنها جبران مؤثر برای ذهنیت تودهای، نفوذ فردیتزدای جمع، و تأثیرات روحیهبربادده دولت دیکتاتوری، نوعی تجربه درونی و برینِ فردی است. اما وقوع چنین تحولی بدون شناخت اثراتی که ناخودآگاه بر سیاست میگذارد ممکن نیست و این مسئلهای است که محور فصل پنجم کتاب را تشکیل میدهد. فصل ششم در واقع نمونهپژوهی کنش و واکنش فشارهای تاریخی و روانیای که یونگ از آنها سخن گفته است در نمونه آلمان طی نیمه نخست سده بیستم است. با توجه به پیامدهای جهانی تجربه آلمان و به دلیل قرابت فرهنگی و جغرافیایی سوئیس با آن کشور، یونگ خود را ناگزیر میدید که نمونه آلمان را مورد موشکافی دقیق روانشناختی قرار دهد. شگفتآورترین و گیراترین جنبه تجربه آلمان این بود که یک مرد با حالتی آشکارا «تسخیرشده» تمام افراد یک ملت را چنان زیر نفوذ خود درآورد که همه چیز به حرکت درآمد و شروع به درغلتیدن به ورطه فنا کرد. یونگ اصرار دارد که تنها شرایط روانشناختی آلمانیها در آن ایام میتواند روشن سازد که چرا آنها از فردی پیروی کردند که آشکارا پریشانخاطر و دچار سرسام خودفریبی بود. یونگ گوشزد میکند که برای پرهیز از گرفتار شدن سایر کشورها به فجایعی مشابه با آنچه در دوران حاکمیت نازیسم رخ داد باید همه انسانها در به دوش کشیدن گناه جمعی آلمانیها آگاهانه مشارکت جویند چه این شرط ضروری خودشناسی از منظر روانشناسی است. در هفتمین فصل کتاب نویسنده مطرح میسازد که تحولاتی که یونگ تشریح میکند قطعا تأثیر کارسازی بر سیاست دارند. بالاتر از همه اینکه احتمالا این تحولات موجب زدودن رمز و رازها از چهره سیاست میشوند. ایمان، وفاداری، و شور و شوقی که تا همین اواخر انسانها نثار دولت میکردند یا پیشکش جنبشهای سیاسی مینمودند آرامآرام فروکش میکند. غرایز دینی دیگر بطور کامل سرکوب و به سوی عرصه سیاست منحرف نمیشوند. از همین رو، بهزودی سیاست جایگاه و منزلت خود را به عنوان مهمترین مسئله و دلمشغولی اصلی انسانِ نو از دست خواهد داد و علائق مذهبی که آرامآرام جای آن را میگیرند به شیوهای فردیتر و درونگرایانهتر از گذشته ابراز میشوند. انقلابی فرهنگی از این دست، باید تأثیر سودمندی بر سیاست داشته باشد. فصل هشتم به تشریح آیندهای میپردازد که از نظر یونگ انتظار بشر را میکشد. او قائل به فعال شدن کهنالگوی خویشتن در حال حاضر است و میگوید این کهنالگو میتواند بر یک فرد یا اسطوره فرافکنی گردد، میتواند ظاهری شخصی یا انتزاعی پیدا کند، واکنش به آن میتواند فردی یا جمعی باشد، و پیامد آن چه برای فرد و چه برای جامعه میتواند مثبت یا منفی باشد. از نظر یونگ فرجام خوب یا بد، بستگی به شناخت و تصمیم اخلاقی فرد دارد.نهمین فصل کتاب به مقایسه شباهتها و تفاوتهای موجود میان بخشی از نظریهها و اندیشههای یونگ و فروید اختصاص یافته است که نتایج و پیامدهایی برای نظریه و عمل سیاسی دارند. فصل پایانی کتاب حاوی اندیشههایی درباره مردمسالاری است که نه از یونگ بلکه از آن خود اوداینیک است ولی شالوده آن را دریافتی تشکیل میدهد که یونگ از سرشت بشر دارد. یونگ مردمسالاری لیبرال را نه شکل کمال مطلوب حکومت، و نه آن را در همه کشورها عملی میدانست. برعکس، وی به وجود رابطهای انداموار میان فرد، جامعه و دولت قائل بود و از همین رو اعتقاد داشت در جایی که زمینه تاریخی، اجتماعی و سیاسی لازم برای نظمی مردمسالارانه وجود نداشته باشد غرس کردن نهال مردمسالاری به وسیله صدور فرمان، کاری نابخردانه است.
اندیشههای یونگ در علم روانکاوی، علیرغم بدیع بودن در زمانه خود، در سالهای اخیر با انتقاداتی مواجه بوده است و روانکاوان بعضی از ایدههای او را زیر سوال بردهاند. با توجه به توضیحی که اوداینیک، خود در انتهای هر فصل نوشته است، چنین برمیآید که نویسنده نیز با آگاهی از این موضوع، دست به کار نوشتن این کتاب شده است. در سپهر جامعهشناسی و روانشناسی نوین تا چه میزان اندیشههای یونگ محلی از اعراب دارند؟ اساسا لزوم نوشته شدن این کتاب را چه میدانید؟
از جمع همه نظریهپردازان بزرگ روانشناسی ژرفا (depth psychology) تنها یونگ نظریهای عمومی ارائه میکند که میتواند برخی از تحولات روانشناختی معاصر را که نامعمولتر و از لحاظ مفروضات و انتظارات فرهنگیِ جاافتاده روز غیرقابل پیشبینیاند تبیین نماید. تبیینهای خشکاندیشانه فروید درباره تجربهای که این نسل لجامگسیخته در روابط جنسی در زمینه داروهای توهمزا دارد و توضیحات او درباره شیفتگی نسل حاضر به پیراروانشناسی و امور عینی، و تکاپوی آن برای کسب تجربه مذهبی شخصی، بسیار دور از ذهن و باورنکردنی است؛ هر اندازه هم که ابتکار به خرج داده و نمادگرایی جنسی را بسط و پیچ و تاب دهیم باز نمیتوانیم از تصوراتی که …
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کردن ۱۰۹ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۸۸۰