رسانهها چگونه از انسان مانکن میسازند
در اینجا سوال مهمی وجود دارد: آیا اندام کامل و ایدهآل ارائهشده در رسانههای جمعی واقعا عاملی خطرساز برای ذهنیت مردان و بهویژه زنان است؟
کاتلین جیگفنی/ ترجمه معصومه خضری
مطلبی که میخوانید خلاصه ترجمهای از پایاننامه کاتلین. جی گفنی از دانشگاه لانگآیلند است که به موضوع تاثیر رسانههای اجتماعی بر تصویرسازی بدنی، مد و لایفاستایل در دنیای امروز پرداخته است
میلیونها نفر از مردم مدام با احساس ناراحتی در مورد ظاهرشان و اینکه چطور به نظر میرسند، زندگی میکنند. بدیهی است که آنها از تصور شخصیشان درباره بدن خود و مقایسه آن با زیباییشناسی و جذابیتی که در ذهن دارند، راضی نیستند. این امر بهناچار منجر به پایین آمدن اعتمادبهنفسشان میشود. رسانهها تصاویر ایدهآلی از مردان بلندقد، عضلانی و چهارشانه و از زنان کشیده، بسیار لاغر و ظریف به نمایش میگذارند. بسیاری از مجلات و روزنامهها نیز تمایل به مدلسازی و بدنسازی فوق باریک دارند. پیش از این، ستارهها به خاطر استعدادهایی که داشتند تحسین میشدند و ظاهرشان محل اعراب نبود اما امروزه جای این ارزشگذاریها بهکل عوض شده است. این روزها به طور فزایندهای سایز صفر تبدیل به یک ترند رایج موردپسند شده و هر زن جوانی برای اینکه در فضای اجتماعی در حال رشد پذیرفته شود، به دنبال رسیدن به آن است. این روند معمولا اثرات بسیار مخرب و عواقبی جبرانناپذیر مثل اختلالات روانی، مشکلات گوارشی و… به همراه دارد. نارضایتی از بدن یکی از عمدهترین نگرانیهایی است که هم بین زنان و هم مردان وجود دارد. طبق تحقیقات انجامشده، به طور کلی تصویری که مردان از بدنشان در ذهن دارند، مثبتتر از زنان است. به عبارت دقیقتر مردان تمایلی به دیدن و کشف و پذیرفتن نقصها و ضعفهای بدنیشان ندارند و آنها را نمیبینند اما زنان با جزئیات زیاد قادر به برشمردن ضعفهای فیزیکی خود هستند و به خاطر توجه وسواسگونهای که به خود دارند، بهسختی از وضعیت فیزیکشان راضی میشوند. اگرچه برخی مردان هم طی پروسه بدنسازی جهت عضلانی شدن فیزیکشان و رسیدن به نقطه جذابیتی که از جانب رسانههای اجتماعی تبلیغ میشود، ممکن است چاق شوند و این امر منجر به تصویرسازی بدنی منفی میشود. در سالهای اخیر موضوع تصویرسازی بدنی به عنوان یک بعد مهم در حیطه سلامت روحی و جسمی رشد یافته است. در اینجا سوال مهمی وجود دارد: آیا اندام کامل و ایدهآل ارائهشده در رسانههای جمعی واقعا عاملی خطرساز برای ذهنیت مردان و بهویژه زنان است؟ مطالعات پیشین صحه بر این موضوع گذاشتهاند که نارضایتی از بدن یا تصویرسازی بدنی منفی میتواند ریشه احساسات منفی، اختلالات عاطفی خطرناک و رفتارهای ناسالم مرتبط با بدن باشد و هر کسی باید از تبعات آن آگاهی داشته باشد. تصور ما از بدن ایدهآل از دوران کودکی طی ارتباط با رسانهها به وجود میآید. بنابراین افراد وقتی به سن نوجوانی و جوانی میرسند و در معرض دید و توجه قرار میگیرند، تمایل به داشتن یک بدن عضلانی (در مردان) یا لاغر و ظریف (در زنان) دارند. تصویرسازی بدنی یک ساختار روانشناختی است که میتواند به عنوان درک، افکار و احساسات فرد در مورد بدنش تعریف شود. نارضایتی بدنی با افکار منفی فرد در مورد احساسات نابهنجاری که به بدنش دارد، شکل میگیرد. معیاری که هر فرد با آن به این احساسات و افکار میرسد عمدتا به واسطه تجارب اجتماعی و تصاویر و تعاریف القاشده رسانهها تعیین میشود.
ما در دورانی زندگی میکنیم که در آن شکل و سایز بدن و وسواس درباره آن بخش عادی زندگی بسیاری از آدمها شده است. در قرن بیستویکم رسانههای اجتماعی بیشتر از آنچه تصور میشود، در زندگی مردم نقش دارند. تلفن تبدیل به یک کامپیوتر کوچک شده که همه جا قابل حمل است؛ از این رو رسانههای اجتماعی در همه جا حضور دارند و هر پیامی که بخواهند منتشر میکنند. جامعه نمیتواند از تاثیر عواملی که از چگونگی دید افراد بر خودشان نشئت میگیرد، فرار کند. جهتگیری پوشش رسانههای اجتماعی درباره مردان و زنان به سمت ارائه تصاویر و دیدگاههای غیر واقعی است و معمولا زنان در این روند بیشتر مورد قضاوت قرار میگیرند. طی سالهای گذشته در رسانههای اجتماعی به زنان همچون اشیا نگاه شده و هر چند وقت یک بار به واسطه مدل جدیدی که ارائه میشود، نوع نگاه به ماهیت وجودی و بدنشان تغییر کرده است. در طول تاریخ زنان ظواهر و سطوح مختلفی از BMI (شاخص توده بدنی) را تجربه کردهاند. تاریخ و گذشت زمان، انتظارات متفاوتی به زنان و مردان و آنچه مربوط به ظاهرشان میشده تحمیل کرده است. همزمان با پیشرفت رسانههای اجتماعی، دیدگاه کلی درباره چهره و بدن زن به سمت ظرافت و کوچکتر شدن پیش رفته است. تنها هنگام جنگ، بدن و چهره یک زن مورد توجه نبوده و چنین نقش مهمی که امروز شاهد آن هستیم، وجود نداشته است. ظاهر و پوشش از طریق رسانهها به نمایش گذاشته میشود و بعد از آن افراد دنبال رسیدن به همان چیزی هستند که نشان داده شده است. به این ترتیب آنها دنبال فاکتورهایی میروند که در واقعیت بهندرت وجود دارند و برای رسیدن به این سراب که روز به روز بیشتر به آنها القا میشود، دچار استرس و نگرانی میشوند و این نگرانیها منجر به استفاده از مخلوط درهمی متشکل از رژیمهای غذایی خاص و سخت و غیر اصولی، لباسهای تنگ، قرصها و داروها و کرمهای شیمیایی و حتی استفاده از عملهای زیبایی میشود. در طول تاریخ، الگوهای غیر واقعی از بدن و چهره و نمادها و معیارهای زیبایی تغییر کردهاند. مثلا در بازهای از زمان اگر یک زن وزن زیادی داشت و با معیار امروزی جزو افراد چاق محسوب میشد، نشانه این بود که از خانوادهای ثروتمند و با تغذیه کافی و سالم است. در آن زمان خیلی از زنها لباسهایی میپوشیدند که درشتتر از چیزی که هستند به چشم بیایند و به شاخصهای ظاهر ایدهآل و هنجارهای زمان خود برسند. یا مثلا در یک برهه زمانی دیگر، چهارشانه بودن برای یک زن معیار زیبایی بود. به همین خاطر زنان به دنبال راههایی میرفتند که به این معیار نزدیک شوند و حتی یاد گرفتند که چطور فرم کت و شلوارهای مردانه را برای استفاده در شکل زنانه تغییر دهند تا چهارشانه به نظر برسند. این مدلها طی گذشت زمان تغییر کردند و از درجه زیبایی ساقط شدند. مثلا مدتی بعد از ظهور چاقی به عنوان نماد زیبایی، لاغر بودن افراطی جای آن را گرفت و باز این مدل هم کنار گذاشته شد و مدلی شبیه مرلین مونرو و BMI متوسط روی کار آمد و همه به آن سمت هجوم آوردند. لباسها، نوع آرایش چهره و مو و… همه به سمت مدلهای اینچنینی کشش داشتند. بعد از این دوره، یکی از مشهورترین مدلها و نمادها «رزی پرچکن» بود که در رسانهها با لباسکار ظاهر شد و به عنوان نماد فرهنگی امریکا شناخته شد. این نماد نشاندهنده زنان امریکایی که در طول جنگ جهانی دوم در کارخانهها کار میکردند، بود. با بروز این نماد پوشش زنان بهشدت تغییر کرد. زنان از لباسهای فانتزی و مجلل دور شدند و پوشیدن شلوار در طول روز مرسوم شد. زنان از ظاهر قبلی خود فاصله گرفتند اما…
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۰۹ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۱۰۶