دهه چهل و جبر تاریخی
گفتوگو با سعید لیلاز درباره دهه چهل/ او دهه چهل را مستقل از دهههای قبل و بعدش نمیداند و معتقد است میزان درآمدهای نفتی تاثیر زیادی بر سایر مولفههای این دهه داشته است
محسن آزموده
سعید لیلاز دستکم در نگرشهای اقتصاد چپگرا نیست و مدام به فون هایک، اقتصاددان لیبرال ارجاع میدهد اما در تحلیل تاریخی، همچون مارکسیستها اقتصاد را زیربنا و مهمترین و اصلیترین عامل تغییر و تحولات میداند و بلکه بارها فراتر از کسانی که از تعیینکننده بودن نقش نیروهای مادی سخن میگویند، صراحتا از تفوق ماده بر اندیشه و نوعی جبرگرایی دفاع میکند. او معتقد است دهه چهل طلاییترین دهه در صد سال اخیر است و علت نیز تعادلی است که در میزان درآمدهای اقتصادی دولتها پدید آمده و در نتیجه عاملیت آدمها در آن نقش ثانویه داشتهاند. او البته این دهه را آبستنگاه تحولات عظیم سیاسی و اجتماعی ایران در دهه پنجاه میداند و در این زمینه بهویژه بر اصلاحات ارضی که اوایل دهه چهل کلید خورد، تاکید میکند. او معتقد است که از یک منظر همه دههها به یک اندازه اهمیت دارند و اینکه یک دهه جنبه نوستالژیک یا خاص پیدا میکند، به عوامل خاص فردی یا روانی یا محیطی ربط دارد. با این همه او انکار نمیکند که دهه چهل، دههای متمایز و حائز اهمیت در تاریخ ایران است؛ دههای که در آن برنامههای سوم و چهارم عمرانی، به عنوان موفقترین برنامههای اقتصادی در ایران مدرن به وقوع پیوستهاند. لیلاز دکترای تاریخ اقتصاد دارد و در کتاب خواندنی «موج دوم، تجدد آمرانه در ایران» تاریخ برنامههای عمرانی سوم تا پنج یعنی از ابتدای دهه چهل تا میانه دهه پنجاه خورشیدی را به دقت و با آمار و ارقام بررسی کرده و پیامد تحولات اقتصادی در سایر ابعاد سیاست و جامعه را نشان داده است.
در مورد دهه چهل در افواه یک نوستالژی وجود دارد. شما در کتاب موج دوم تجدد آمرانه، با محوریت بررسی سه برنامه توسعه، به دهه چهل پرداختهاید و شرایط جامعه و سیاست در ایران را بهخصوص از حیث اقتصادی نشان دادهاید. چقدر این نوستالژی پذیرفتنی است؟
من سعی میکنم به این پرسش در دو بخش پاسخ بدهم. بخش اول را پیشتر مفصلتر با نشریه کرگدن مطرح کردهام و آن این است که هر انسانی یا نسلی در یک دهه از دهههای عمرش گیر میکند. بنابراین بستگی دارد که با چه کسی یا گروهی صحبت کنید. من خودم به عناوین و علل مختلف در دهه پنجاه گیر کردهام؛ عوامل محیطی، خانوادگی، روانشناختی و… در این زمینه نقش دارند. بنابراین ما میبینیم که در جامعه خودمان نوستالژی دهه هفتاد، دهه شصت، دهه پنجاه، دهه چهل و… داریم و هر بار در مورد اهمیت یکی از این دههها بحث میشود. بنابراین به نظر من همه دههها به یک اندازه اهمیت دارند ولی از آنجا که هر یک از ما در فواصل مختلف زندگی در یک دهه گیر میکنیم یا وضعیت فعلیمان ناشی از یک دهه خاصی است، هربار یکی از این دههها را برجسته و مطرح میکنیم. اما بخش دوم پاسخ به پرسش شما این است که علاوه بر این اهمیت نسبی یا مقطعی یا موردی دهه چهل، آیا در این دهه کارنامه درخشانی نسبت به بقیه دههها و دورهها داریم یا خیر؟ تا آنجا که به من یعنی در حوزه اقتصاد مربوط میشود، معتقدم ریشه همه موفقیتها و شکستها اقتصاد است و اگر اتفاقی در فرهنگ و هنر هم رخ میدهد، برخاسته از بحث اقتصاد است و از این منظر معتقدم که دهه چهل چیزی برای گفتن و جایی برای متمایز بودن دارد. واقعیت قضیه این است که دهه چهل از جنبه اقتصادی طلاییترین دهه در صد سال اخیر در ایران است. زیرا ما در این دوره نه دچار کمبود شدید منابع بودیم، به گونهای که در آن نشود هیچ کاری کرد، مثل نیمه اول دهه سی یا دهه بیست یا بین سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۰ و نه آنقدر منابع ما بهوفور و وحشتناک بوده که تمام ساختارها را از بین ببرد، مثل دهه پنجاه و دهه هشتاد. در دهه چهل مقداری منابع داشتیم و این میزان منابع چنان کفایت میکرده که به ما اجازه خروج از روزمرگی بدهد و ما را به سمت امر برنامهریزی سوق بدهد، یعنی آنقدر زیاد نبوده که برنامهریزی را بلاموضوع کند. اگر دقت کنید، میبینید که در اوایل دهه چهل درآمد نفتی ایران در حالی که در سال ۱۳۲۰ حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیون دلار بود، به ده برابر افزایش پیدا میکند.
این افزایش درآمد چطور پیش آمد؟
جنبش ملی شدن صنعت نفت باعث شد درآمد نفتی ایران افزایش پیدا کند. همین جا لازم است اضافه کنم که شاه موافق ملی شدن نفت بود و بعد از سرنگونی دکتر مصدق حاضر نشد که وضعیت نفت به شرایط قبل از ملی شدن بازگردد؛ تن به یک کنسرسیومی داد که منافع به صورت ۵۰-۵۰ تقسیم شود، در حالی که پیش از آن این منافع حدود ۲۴، ۲۵ درصد بود، یعنی ما بابت هر تن نفت خام، از بریتانیاییها چهار شیلینگ میگرفتیم. این عدد بعد از کودتا و قرارداد کنسرسیوم، ۵۰-۵۰ شد. همچنین شاه حاضر نشد که «بریتیش پترولیوم» را که قبلا «بریتیش پرشین اویل کامپانی» بود، به این کنسرسیوم راه بدهد. بنابراین با پایمردی مرحوم مصدق در قضیه ملی کردن صنعت نفت و پایداری محمدرضا پهلوی بر سر قیمت نفت و ممانعت از الغای ملی شدن صنعت نفت، یکباره درآمد نفتی ما ده برابر شد و تا اوایل دهه چهل سهم ایران از کنسرسیوم به سالانه ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیون دلار رسید.
تاثیر این افزایش درآمد نفتی چه بود؟
اساسا تاسیس سازمان برنامه نیز به افزایش درآمد نفتی ایران بازمیگردد و این درآمد نفتی همواره یک پارادوکس (تناقض) در تاریخ ایران ایجاد کرده است. هرگاه درآمد نفتی خیلی کم بوده، اجرای برنامهها به دلیل فقدان منابع ناممکن میشده و هر وقت خیلی زیاد میشده، اجرای برنامهها بلاموضوع میشده است. زیرا وقتی که وفور هست، برنامه لازم نیست. به این علت است که سرگذشت برنامهریزان یک تراژدی غمبار است. به طور کلی ما برنامههای پیش از انقلاب را که پنجتا بودند، برنامههای «عمرانی» و برنامههای پس از انقلاب را برنامههای «توسعه» میخوانیم. بر این اساس، هر گاه درآمد نفتی ما خیلی کم بوده، مثل برنامه اول عمرانی و برنامههای پنجم و ششم توسعه اصلا برنامه اجرا نشده و هرگاه درآمد خیلی بالا بوده، مثل برنامه عمرانی پنجم یا برنامه چهارم توسعه در دوران احمدینژاد، به دلیل وفور منابع بلاموضوع شده است. یعنی هرگاه درآمدهای نفتی ایران از حالت تعادل خارج شده، به ما اجازه نداده که به فکر برنامههای توسعهای باشیم. با این حساب میبینیم که در صد سال گذشته دو دهه است که درآمد ارزی ایران چنان متناسب است که نه وفور داریم و نه کمبود وحشتناک که برنامهها را از بین ببرد: یکی دهه چهل و دیگری دهه هفتاد. ویژگی و برتری و برجستگی دهه چهل به دهه هفتاد این است که ما در دهه چهل برخلاف دهه هفتاد تلاطمهای اجتماعی نداریم، زیرا هنوز انقلاب نشده بود. بنابراین در این دهه حکومت در عین ثبات سیاسی و اجتماعی آنقدر منابع در اختیار دارد که میکوشد در یک انضباط کامل و حداکثری، موفقترین برنامههای تاریخ ایران یعنی برنامههای سوم و چهارم عمرانی را بین مهرماه ۱۳۴۱ تا اسفند ۱۳۵۱ به اجرا دربیاورد و ما در این دو برنامه به بالاترین حد رشد اقتصادی تاریخ ایران میرسیم که دو رقمی بوده است. در مجموع ده سال، رشد GDP (تولید ناخالص داخلی) ایران دو رقمی میشود و ایران به یکباره از قرون وسطا به قرون جدید پرتاب میشود. قبل از این، یعنی از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۱ در برنامه دوم با پولی که ایران با ملی شدن نفت به کمک مصدق و پایداری شاه به دست میآورد، موفق میشود تمام زیرساختها را بسازد و در این دو برنامه ما موفق میشویم یک رشد اقتصادی معقول و بسیار چشمگیر را به دست بیاوریم. جالب است که علیرغم دو رقمی شدن رشد اقتصادی در دهه چهل نرخ تورم در این دوران در مجموع ده سال از ۱۰ تا ۱۵ درصد بیشتر نشد. بعضی سالها تورم ما ۵/۰ درصد یا ۸/۰ درصد بوده است و اصلا ملت ایران با پدیده تورم از اواخر برنامه چهارم عمرانی یعنی از اواخر دهه چهل آشنا میشود.
علت چیست؟
زیرا درآمدهای ارزی زیاد میشود و بیانضباطی دوباره شروع میشود.
با این حساب به نظر میرسد این دهه سراسر موفقیت و پیروزی است.
خیر، باید این را در نظر داشت که هر دوره تاریخی، زهدان و رحم زایش دوره بعد از خودش است و خود این دوره، مولود و فرزند دوره پیش از خودش است. این بحث فلسفی و زبانشناختی مهمی است که از آنجا که جهان بزرگتر از ذهن انسان است، انسان هم برای درک جهان و هم برای اینکه بتواند این درک را با دیگران در میان بگذارد، ناگزیر است که جهان و تاریخ آن را تقطیع کند و برای قطعات آن اسم بگذارد. وگرنه تاریخ و جهان هر دو کلهای به هم پیوسته هستند. این ما هستیم که تاریخ را دورهبندی میکنیم و بر هر دورهای اسم میگذاریم وگرنه همه این دههها و ادوار، متوالی و پشت سر هم هستند. در دهه چهل، بهویژه در نیمه اول آن، برنامه اصلاحات ارضی در ایران به اجرا درآمد که به دلیل اتفاقاتی که در اثر اجرای آن گریزناپذیر بوده، به نظر من نطفه انقلاب اسلامی و بیثباتیهای دهه بعد بسته میشود. به اعتقاد من این بزرگترین حادثه در دهه چهل است که پیامدش انقلاب اسلامی و اتفاقات سراسر دهههای پنجاه و شصت است.
کارگزار این برنامهها چه کسانی و چه گروههایی بودند؟ از روایت شما نوعی جبرگرایی (دترمینیسم) تاریخی برمیآید، گویی درآمدهای نفتی و ارزی است که همه چیز را پیش میبرد.
اسمش را هرچه میخواهید بگذارید. وقتی تاریخ بر اثر عوامل مادی تصمیم میگیرد به…
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۱۹ همراه باشید.
بازدیدها: ۶۴۵