دری به خانه خورشید

دری به خانه خورشید


در حاشیه فیلم «بگذار آفتاب به داخل بتابد» ساخته کلر دنی/ هر آدمی حق دارد در گوشه‌ای که هیچ‌کس راهی به آن ندارد، بنشیند و آفتابی را نظاره کند که مدام نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود


محسن آزرم


تعریف و توضیح آنچه عشق می‌نامندش، آنچه در همه این سال‌ها مردمانی از چهار‌گوشه جهان را گرفتار خودش کرده، اصلا آسان نیست و هیچ دو آدمی را هم نمی‌شود سراغ گرفت که تعریف و توضیح یکسانی درباره عشق ارائه کنند و به‌قول فیلسوف نسبتا جوان انگلیسی نمی‌شود معیاری عینی برای عشق تعریف کرد و آنچه عشق می‌نامیمش یا آنچه عشق می‌دانیمش، هیچ شباهتی به چیزی مثل سردرد ندارد که با یک یا چند قرص مسکّن درمان می‌شود و هر آدمی که دست‌کم یک‌بار سردرد امانش را بریده و یک یا چند قرصِ مسکن را با لیوانی آب بالا انداخته می‌تواند طوری از این سردرد و تاثیرِ آن قرص‌های مسکن بگوید که برای دیگران عجیب و دور از ذهن نباشد، اما هر‌بار شنیدن داستان عاشق شدن و کیفیت این عشق و عاقبتش ظاهرا تازگی‌اش را از دست نمی‌دهد و چون راهی برای سر در‌آوردن از اینکه آن عشق حقیقی است یا جعلی سراغ نداریم، دست‌ها را زیر چانه می‌زنیم و بادقت داستان را دنبال می‌کنیم و احتمالا آن‌ را با داستان بخت‌ِ پریشان خودمان مقایسه می‌کنیم و مثل آن جمله نمایشنامه «ژولیوس سزارِ» شکسپیر به این نتیجه می‌رسیم که «اشتباه، بروتوس عزیز، از ستاره بخت و اقبال ما نیست؛ بلکه از خود ماست که این‌گونه حقیر مانده‌ایم.»
شاید اگر حقیقت همان باشد که عشقی وقتی پایدار می‌ماند که…

 

برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۱۴ همراه باشید.

[veiws]

 

دیدگاهتان را بنویسید