خوش گذشت؛ خداحافظ
رومن گاری دوم دسامبر سال ۱۹۸۰ با شلیک گلوله خودش را کشت، فکر کردیم خوب است به مناسبت سالروز مرگش یادی از او بکنیم
مرضیه اسدی
“روموشکا! روموشکا! بیا داریم شام میخوریم.” مادرم من را با این اسم صدا میکند، حتی جلوی در و همسایه و توقع دارد یک روز از من ویکتور هوگویی، گابریل دانونزیویی، چیزی دربیاید. مادرم خیلی به اصول پایبند نیست، عاشقپیشه است و بلندپرواز. با این حال هیچ خوش ندارم مثل پدرم او را ناامید کنم. پدرم، جناب لبیا کاتسف، یک روز جل و پلاسش را جمع کرد و از پیش ما رفت. لابد کنار ما خیلی بهش خوش نمیگذشت. حالا من مجبورم کوتاهیهای او را جبران کنم تا مادرم را به آرزوهایی که درباره من دارد برسانم؛ یکیاش همین انتخاب اسم. درستش این است که الان سر میز شام باشم و در حال خوردن سوپ گوجه و نان جو و سیبزمینی پخته. اما حالا کجام؟ وسط اتاق کوچکم نشستهام و دارم دنبال یک اسم درست و حسابی میگردم. نامی برازنده یک نویسنده بزرگ: رومن کاتسف، کات… کیم… رومن… «روموشکااا غذا سرد شد.» بیخیال! فردا دوباره فکر میکنم.
من رومن کاتسف، رومن گاری، شاتان بوگات، وسکو سینیبالدی، امیل آژار و چند نفر دیگر هستم. خب حالا خیالم کمی راحت است و اگر بمیرم خیلی غصه نمیخورم. تا همینجایش هم…
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۰۴ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۴۱۲