بیگانهخوانی با جواد خیابانی
کسی به زوایای پنهان بازی ما با عراق فکر نمیکند؛ به هراسی که باعث شد سامان قدوس آنطور به پای حریف ضربه وارد کند و بخت و اقبال یارش باشد و اخراج نشود
بهادر امیرحسینی
یک؛ قصد داشتم در این شماره از تقابل کیروش – برانکو بنویسم و آن را به دلایلی طبیعی بدانم و به نقد فضای دوگانه و میل به دوقطبیسازی که عده کثیری از ما را گرفتار کرده است، بپردازم. اما حواشی پیرامون سه بازی اخیر تیم ملی به خصوص بازی با عراق و صحبتهای کارلوس کیروش و در پی آن جواد خیابانی، این حقیر را بر آن داشت که پیرو اتفاق مذکور، چندخطی درباره حجم انبوه صفتسازی نزد مجریان و کاربردش در فوتبال و ایجاد دوقطبیهای جدید با مشارکت چهرههای رسانهای بنویسم. امید آنکه مقبول افتد.
دو؛ سرمربی تیم ملی پس از بازی با عراق دیگر به برانکو و پرسپولیس بسنده نکرد. جواد خیابانی در واکنش به صحبتهای کیروش بغض و در مدح مردم کشورش خطابهای ایراد کرد. مجری قدیمی رسانه ملی با استفاده از صفتهایی چون شرف، غیرت و سختکوشی و سایر اِلِمانهای بهظاهر مردمی، کاملا خواسته کیروش را برآورده کرد و دوقطبی جدیدی شکل داد تا نقد عملکرد تیم ملی مقابل عراق مغفول بماند و تحت الشعاع قرار گیرد. نگاه خیابانی و امثال ایشان مختص به سرمربی، فوتبال و مردم نیست. آنها در برخورد با هر پدیده و موضوعی به صفت و واژگان کلی متوسل میشوند و اعلام موضع میکنند. فرض بفرمایید با جواد خیابانی میخواهیم رمان «بیگانه» آلبر کامو را بخوانیم. چه اتفاقی در بدو امر رخ میدهد؟ آیا رمان را به پایان میبریم؟ خیر. با جمله اول که راوی از مرگ مادرش میگوید، خیابانی بغض و درود فراوان نثار مردم شریف الجزایر میکند و در ستایش انگور الجزایر (البته بدون تخمیر) و تقسیم آن بین مردم سخن سر میدهد. در فرایند خوانش بیگانه با ایشان و آدمهایی چنین در همان جمله اول میمانیم و به انتها نخواهیم رسید؛ یعنی ما پشت سیلی از واژگان کلی و انتزاعی خفته و از اصل رمان و دستاوردهای خالق آن غافل میمانیم. به همین شکل است که جای تولید محتوا و نگاه کارشناسی به اصل موضوع تنگ میشود و…
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۰۸ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۱۵۳