انسان؛ از وقتی عضلانی شد
عضلهمندی بدن شخص، به دیگران این علامت را میدهد که او خود را از پروسه پیری و آنتروپی رهایی بخشیده است؛ این نوعی رهاییبخشی سکولار یا الهیاتیِ بدون خداست
سیدجواد میری
در مدرنیته و بالاخص مدرنیته متاخر جایگاه و نقش بدن و عضلهمند شدن او چیست؟ بیایید برای بررسی تئوریک و نظری این پرسش، نگاهی به تمدنهای باستانی و فرهنگهای پیشامدرن داشته باشیم. اول از همه میتوان از مصر باستان شروع کرد؛ زمانی که رامسسها و فراعنه بر این سرزمین حکمرانی میکردند.
چنانچه گذارتان به موزه قاهره افتاده باشد و مجسمهها و مومیاییها را با توجه به تاریخ آنها بررسی کرده باشید، به مسئله جالبی پی میبرید و آن اینکه روند ترسیم و تجسم فراعنه طی هزارهها تغییر چشمگیری داشته است. مثلا آنها که به حدود پنج هزار سال پیش تعلق دارند، صاحب بدنهای بسیار ورزیده و عضلانی هستند؛ عضلاتی پیچ در پیچ که به کلمپیچ میمانند. چشمانشان نیز به چشم آدمیزاد شبیه نیست. چرا آنها فراعنه را اینگونه تصویر میکردند؟ زیرا در آن زمان تصور بر این بود که پادشاه از نوع انسان معمولی نیست، بلکه خدایی روی زمین است و این خدای روی زمین بدنش هم با بدن آدمهای معمولی مصری متفاوت است. در مجسمههایی که متعلق به هزار سال بعدتر است، هر چند چشمها همان حالت خدایگونه را دارند و عضلات همچنان پیچ در پیچند اما مقداری انعطاف در ترسیم و تجسم آنها قابل شناسایی است. اما وقتی به ۷۰۰ سال قبل از میلاد مسیح نگاه میکنید، میبینید مصریان پادشاهان خود را شبیه به آدمهای معمولی با شکمهای برآمده و حتی موهای ریخته تصویر کردهاند. این نشان میدهد که در مصر باستان از پیدایش فراعنه تا انقراض آنها که چند هزار سال طول کشیده، مردم فهمیدهاند حاکمان و فرمانروایانشان آدمهای عجیب و غریبی نیستند و از آسمان نیامدهاند، بلکه کسانی هستند از میان خودشان. در اصل بدنهای تنومند و عضلانی فراعنه در ابتدای امر، نشاندهنده تمایزی بود که میان طبقه حاکم و طبقه مردم عادی و محکوم وجود داشت تا همگان خیال نکنند فرمانروا شدن امری ساده و دم دستی است، بلکه حاکمان ریشه لاهوتی دارند و خدایگونهاند.
از سویی دیگر از اروپا و تمدنهای یونان و رم باستان، مجسمههایی به جا مانده که در آنها نیز به بدن توجه شده است. زنان زیبا و مردان تنومند تصویر شدهاند و این تنومندی اتفاقا از جایگاه ویژهای برخوردار است. شاید برایتان جالب باشد افلاطون که برخلاف استاد خود ارسطو، هیکلی تنومند و ورزیده داشته، در زبان یونانی پلیتون نامیده میشده و این نامگذاری با ورزیدگی و فراخی سینه او ارتباط داشته است. بنابراین در یونان و رم باستان نیز نمایش بدن و قدرت بدنی، بهخصوص در بین اسپارتها رواج داشته است.
در ایران نیز میتوان اهمیت عضلانی و تنومند بودن مردان را در شاهنامه فردوسی مشاهده کرد. حتی در اسلام نیز به این مسئله اشاره شده، آنجا که خداوند میخواهد برای قوم یهود فرماندهای برای مبارزه با جالوت مشخص کند و از میان آنها طالوت را برمیگزیند و در وصف این شخصیت در قرآن آمده است: «قالَ اِنَّ الله اصطَفاهُ عَلَیکم وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلمِ وَالجِسمِ». بر مبنای این آیه خداوند علم (عقل) و قدرت جسمانی طالوت را وسعت بخشیده است. بر این اساس اینجا نیز اهمیت قدرت بدنی خود را نشان میدهد.
چنانچه نگاهی به تاریخ ایران داشته باشیم، درخواهیم یافت که بالاخص از دوران پارتیان به بعد که مفهوم پهلوانی شکل گرفته، این موضوع اهمیت ویژهای پیدا کرده است. پهلوانی در این فرهنگ دو وجه داشته؛ یکی وجه معنوی و روحانی آن بوده و دیگری قدرت فیزیکی. کسانی هم که در حوزه عرفان و تصوف بودند، علاوه بر تمرینات و ممارستهای روحی که به آن ذکر میگفتند، به تمرینات بدنی نیز توجه داشتند. یکی از بزرگترین نمادها و سمبولهای پهلوانی، چه در ایران و چه در جهان اسلام، امام علی(ع) است که هم از نظر معنوی جایگاهی ویژه داشته و هم از قدرت فیزیکی او بسیار صحبت به میان آمده است. نمونه دیگری که از نظر زمانی به ما نزدیکتر است، شاه اسماعیل صفوی است که سرسلسله صفویه بوده و هم به او مرشد کامل میگفتند و هم بدنی تنومند و قوی داشته است.
اما از سویی، اتفاقی دیگر نیز میافتد که رابطه انسان را با بدن به شکل دیگری ترسیم میکند. با پدید آمدن مسیحیت، کمکم این عقیده در میان عدهای تقویت میشود که تن چیز پلیدی است زیرا آن را ماوای جهان ماده و اهریمن و شیطان میدانستند. بنابراین در طریقتهای مختلف عرفانی مسیحیت و در حوزه کلیسای کاتولیک تا جایی که امکان داشته بدن را تحقیر میکردند و به آن زجر میدادند. افرادی که در صومعهها و دیرها …
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۲۲ همراه باشید
بازدیدها: ۹۲۴