آخرین حریف غلامرضا تختی
مرگ حریف قدری است و کسی که با او وارد مسابقه میشود پی برد نیست، مرگ کشتیگیری است که میداند چطور حریفش را خاک کند اما این همیشگی نیست؛ نمونه آن مسابقهاش با جهانپهلوان تختی
حسن لطفی
قبل از آنکه سُر بخورید توی نوشتهام و تا ته آن بروید، بد نیست تکلیفم را با کسانی که پی یک گزارش مرسوم و رایج از زندگی غلامرضا تختی هستند، مشخص کنم. اگر دلتان پی چنین مطلبی است، لطفا همینجا دست از خواندن این نوشته بردارید. نویسندهجماعت اگر نوشتهاش از عمق وجودش بیرون آمده باشد، پای عواقبش میایستد و برایش مهم نیست دیگران او را دروغگو، منحرف، فاسد، دیوانه و فرصتطلب بدانند. گمان میکنم وقتی بالای نوشتهای بنویسند «آخرین حریف غلامرضا تختی» خواننده انتظار دارد نویسنده از مسابقهای بگوید که در ورزشگاه و روی تشک کشتی انجام شده است؛ انتظاری که در این نوشته برآورده نمیشود. مسابقهای که قرار است اینجا گزارشش را بخوانید، واقعیتی است که لباس تخیل به تن کرده. پنجم شهریور ۱۳۰۹ در خانه پدری غلامرضا تختی (خانه رجبخان) و در محله فقیرنشین دروازهغار شروع شده و ۱۷ دیماه سال ۱۳۴۶ در هتل آتلانتیک تهران تمام میشود. البته گمان نکنید هر دو حریف از همان روز اول در جریان مسابقه بودند. غلامرضا تختی خیلی دیرتر متوجه حریفش میشود. درست از وقتی که زمانه با او سر ناسازگاری گذاشت و همتیمیها، ساواک، خانواده و طلبکاران عرصه را بر او تنگ کردند. تازه فهمید یکی مدام دور و برش میپلکد و به سر و رویش دست میکشد. کسی که شبیه هیچ کس نبود. علاقهای هم به کشتی نداشت. کارش به زانو درآوردن آدمها بود. مرگ حریف قدری است که هر کس با او وارد مسابقه میشود پی برد نیست. از ابتدا باختش مشخص است. مرگ کشتیگیری است که میداند چطور حریفش را خاک کند؛ البته این همیشگی نیست. نمونه آن مسابقهاش با جهانپهلوان تختی است. شاید مرگ مثل وقتی که با دلی دومرول روبرو شد، فکرش را نمیکرد این بار هم باید پا پس بکشد و شکست بخورد. البته این برداشت من و واقعیتی است که از دل تخیلم بیرون میآید وگرنه شاید مرگ از ابتدا هم میدانست یک بار دیگر باید مقابل آفریده خدا در خاک شود؛ آن هم مقابل کسی که دلش میخواست خاک شود. شاید این تنها باری بود که تختی روی تشک میرفت و …
برای خواندن ادامه مطلب با ما در کرگدن ۱۰۹ همراه باشید.
بازدیدها: ۱,۶۰۱